پيام
+
من گرچه سيه روي و بدم يا الله
از درگه خود مکن ردم يا الله
گفتم که من و اين همه عصيان چه کنم؟
گفتي که بيا من آمدم يا الله . . .
تربچه يکي يه دونست
93/5/25
عاشق خدا باش
الله تويي و ز دلم آگاه تويي / درمانده منم دليل هرراه تويي
/گرمورچه اي دم زند اندر ته چاه / آگه زِ دَمِ مورچه و چاه تويي . . .
عاشق خدا باش
هزار مرتبه کردم فرار و ديدم باز/
تو از کرم به من آغوش خويش کردي باز/
به لطف و رحمت و عفو و کرامتت نازم/
که ميکشي تو ز عبد فراري خود ناز . . .
.
عاشق خدا باش
خداوندا
/براي همسايه که نان مرا ربود، نان
/براي عزيزاني که قلب مرا شکستند، مهرباني
/براي کساني که روح مرا آزردند، بخشش
/و براي خويشتن خويش ، آگاهي و عشق مي طلبم . . .
.
عاشق خدا باش
.